مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سلام…


درد دل یک فرزند شهید:

04 آبان 1391 توسط مدیدیان

ببخش بابا…

برای دختر اذن پدر شرط است و ما برای شروع زندگی مشترکمان به اجازه ی تو نیاز داریم!

بابای شهیدم: همه ی سهمیه ها و امکانات ارزانی آنان که یک عمر چماق و طعنه ی (سهمیه ای) بر سر ما کوبیدند همه اش مال آنها فقط امشب بیا در عروسی ما باش مگر نه اینکه دختر ها بابایی هستند مگر نه اینکه شهدا زنده و عند ربهم یرزقونند…

فقط همین یک سهمیه: تو شب عروسی من باش و دخترت را در لباس عروس ببین چیزی که آرزوی تو بود و من!

یادت باشد بابای تو آب داد بابای من خون…

خدایا مارو شرمنده فرزندان شهدا نکن که حقی بس عظیم دارند.

 2 نظر

دل نوشته

04 آبان 1391 توسط مدیدیان

داداشم؟…

برادر شهیدم؟

میخوام بیام تولدمو باتو جشن بگیرم شهید گمنامم.

منو صدا کن…

که چقدر دلم بی تاب شنیدن صداته .

کیک تولد من خیلی کوچیکه اما…

تو مطمئنم که هدیه های بزرگی بهم میدی. من نمیخوام دوستام یا خانوادم بهم هدیه بدن .

من فقط تورو میخوام ..و هدیه تورو ای شهید گمنامم.

جونم فدات! چی میشه نشونم بکنی؟غرق خونم بکنی؟قلب زهرا جا شم… بچه ها؟ برام دعا کنید خیلی محتاج دعای قلبای پاکتونم. یازهرا

 نظر دهید »

دل نوشته

04 آبان 1391 توسط مدیدیان

همسنگر ؛

حریم دلت سنگر توست رزمنده ؛

تمام زندگیت میدون جنگ توست

سلاحت : قرآن ، اهل بیت علیهم السلام ذکر ، دعا ، بیداری

پلاکت : عشق به خدا ، عشق به اهل بیت علیهم السلام

چفیه ات : حجاب توست حجاب چشمات و دلت حجاب کلامت و افکارت

بتاز رزمنده ، بتاز و عاشقی کن ،

در راه اسلام و در راه خدا در راه صاحب الزمان -عج-

لبیک یا امام خامنه ای

 نظر دهید »

از RQ170 تا ایوب

26 مهر 1391 توسط مدیدیان

اگر یادتان باشد وقتی ایران توانست پهپاد RQ170 را در داخل ایران به سلامت به زمین بنشاند .

از این طرفی ها گرفته تا آن طرفی ها این اتفاق را از دید خود یک طور تفسیر میکردند.

فراموش نمی کنم حتی بعضی از خودی ها هم تحلیل های عجیب و غریبی می کردند.

 2 نظر

کاش میشد...

25 مهر 1391 توسط مدیدیان

کاش میشد لاغر کنم خیلی لاغر…

بیست کیلو بشم!

ده کیلو بشم!

نه! … …

سنگینه براش…

پنج کیلو شم …

تا دوباره برم رو ” پاهای مــامــانم “ بخوابم …!

 2 نظر

پیراهن یوسف

25 مهر 1391 توسط مدیدیان

لباسها براش گشاد بود

همیشه یه دستش به کلاهش بود ، یه دستش به شلوارش

هر چه گشتند پیراهنی که اندازش باشه پیدا نکردند … …

بعد از پانزده سال گروه تفحص پیداش کرد

تمام استخواناش رو توی همون پیراهن گشادش جا دادند

حالا دیگه پیراهن اندازه اش شده بود …

 1 نظر

سرداران بی نشان

25 مهر 1391 توسط مدیدیان

عزیز ما ای وصی امام عشق آنان كه معنای ولایت را نمی دانند در كار ما سخت درمانده اند.

اما شما خوب می دانید كه سرچشمه این تسلیم و اطاعت و محبّت در كجاست.

خودتان خوب می دانید كه چقدر شما را دوست می داریم

و چقدر دلمان می خواست آن روز كه به دیدار شما آمدیم

سر در بغل شما پنهان كنیم و بگرییم.

ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما باز یافتیم.

لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شكست.

سر ما و قدمتان كه وصی امام عشق هستید و نائب امام زمان

 نظر دهید »

حجاب حفاظت است...

25 مهر 1391 توسط مدیدیان

 2 نظر

شهادت مظلومانه امام جواد علیه السلام بر محبان آن حضرت تسلیت باد

24 مهر 1391 توسط مدیدیان

 نظر دهید »

شهادت امام جواد علیه السلام

24 مهر 1391 توسط مدیدیان

اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولي رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت .

آثار فکري و رواياتي که از آن حضرت نقل شده و مسائلي را که آن امام پاسخ گفته و کلماتي که از آن حضرت بر جاي مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است .

دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است. معتصم عباسي از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد .

امام جواد در ماه محرم سال 220هجري به بغداد وارد شد .

معتصم که عموي ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند .

علت اين امر اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بني عباس به علويان منتقل شود .

از اين جهت،درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وي گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستي ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علي الجواد ، مادر علي هادي فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد .

اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد .

آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمي کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روي دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند .

ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت،و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد .

امام جواد (ع ) مقداري از آن انگور را تناول فرمود . چيزي نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدي بر آن حضرت عارض گشت .

ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيماني سودي نداشت .

حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کني ؟ اکنون که مرا کشتي گريه تو سودي ندارد .

بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردي مبتلا کند و به روزگاري بيفتي که نتواني از آن نجات بيابي . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهاي ديگري هم نقل شده است .

 1 نظر

24 مهر ماه

24 مهر 1391 توسط مدیدیان

وفات شیخ جواد کربلایی

روز نابینایان(عصای سفید)

روز پیوند اولیا و مربیان

واقعه آتش زدن مسجد جامع شهر کرمان

 نظر دهید »

حجاب

24 مهر 1391 توسط مدیدیان

یه دختر چادری با دوستای بی حجابش بیرون میرن؛

یكی از دوستاش بهش میگه دیونه ای تو این گرما چادر می پوشی؟

ببین ما رو …

گفت: كی رو تا حالا دیدی رو پیكان 48 چادر بكشه؟؟؟

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 33

مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • همه
  • مناسبتها
  • اخبار مدرسه
  • جایگاه علمی زنان مسلمان در علوم و معارف دینی
  • اطلاعات عمومی
  • سخنی از معصوم(علیه السلام)
  • سوز دل
  • چند نکته
  • در کوچه باغ شهادت
  • سخنی از بزرگان
  • سیاسی
  • اس ام اس های مناسبتی
  • شعر
  • تلنگر
  • خاطره
  • کاریکاتور
  • دل نوشته
  • عبرت
  • سخنی از خداوند
  • رفتارشناسی حضرت زهرا(س)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

برای دیدن آمارسایت زیر کلیک کنید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

نظرات و پیشنهادات

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس