مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پدر گریه می کرد و دختر بهش زل زده بود..

14 خرداد 1393 توسط مدیدیان

 1 نظر

پنجمین خاطره ی چی شد چادری شدم: آرام آرام طعم شیرین چادر را چشیدم

19 مهر 1391 توسط مدیدیان

تقریبا 18 سال سن داشتم که در مسجد محلمان عضو بسیج شدم.

وقتی به بسیج می رفتم چادر سرم می کردم.

به تدریج ارتباط و رفت و آمدم به بسیج بیشتر شد و بالطبع چادر هم بیشتر سرم کردم.

انگار در این رفت و آمدها طعم شیرین چادر را آرام آرام چشیدم حدود یک سال بعد تصمیم گرفتم برای همیشه و همه جا تاج بندگی را بر سر نگه دارم.

خوشبختانه در این تصمیم با استقبال خوب خانواده ام رو به رو شدم همه مرا تحسین کردند و یادم نمی آید کسی حرف سردی به من زده باشد روز به روز علاقه ام به چادر بیشتر شد تا آنجا که الان در 27 سالگی چادر به جونم بسته ست و آن را با دنیا عوض نمی کنم.

                                                                                                                      عاطفه

 نظر دهید »

مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • همه
  • مناسبتها
  • اخبار مدرسه
  • جایگاه علمی زنان مسلمان در علوم و معارف دینی
  • اطلاعات عمومی
  • سخنی از معصوم(علیه السلام)
  • سوز دل
  • چند نکته
  • در کوچه باغ شهادت
  • سخنی از بزرگان
  • سیاسی
  • اس ام اس های مناسبتی
  • شعر
  • تلنگر
  • خاطره
  • کاریکاتور
  • دل نوشته
  • عبرت
  • سخنی از خداوند
  • رفتارشناسی حضرت زهرا(س)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

برای دیدن آمارسایت زیر کلیک کنید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

نظرات و پیشنهادات

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس