اتل متل یه دختر ....
20 دی 1391 توسط مدیدیان
اتل متل یه خونه ، یه خونه ی خرابه
اتل متل یه دختر ، دختری که نشسته ، دست میزاره رو پاهاش ،اره چشماشو بسته اتل متل یه عمه ، عمه که خواب نداره ، خواب و خوراک نداره ، همش میگه رقیه
اتل متل یه دیوار ، دست شبیه مادر ، قد کمی خمیده ، صورت بچگونه ، مگه میشه ، نمیشه !
اتل متل یه چادر ، چادری که خاکیه ، چادر آتیش گرفته ، چاک خورده دور و برش
اتل متل رقیه ، رقیه ی بی بابا ، رقیه ی سه ساله ، میخ در رو ندیده ، ولی از این نیزه ها ، کلی خاطره داره …