داستانی از فضایل علمی حضرت فاطمه الزهرا(سلام الله علیها
در این گفتار به گوشه ای از مقام علمی زنان شیعه اشاره میکنیم که با وجود حفظ حجاب و عفاف خود به مقامات بالای علمی دست یافتند و حجاب آنها مانع پیشرفت علمی ایشان نشده است:
از کتاب عیون المعجزات حدیث کند که عمار یاسر ،سلمان را گفت:تو را از حدیث عجیب خبر دهم؟
سلمان گفت:بگو تا چه داری؟
عمار گفت:من حضور حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)بودم که بر فاطمه (سلام الله علیها)وارد گردید.چون فاطمه (سلام الله علیها)را نظر بر علی (علیه السلام )افتاد،ندا کرد:یا علی !بیا نزدیک من تا حدیث کنم تورا به علم ماکان و ما یکونو بما لم یکن الی یوم القیامه حین تقوم الساعه و در ناسخ چنین رایت کرده که فاطمه (سلام الله علیها)عرض کردگاهی که روز قیامت آشکار شود.چون علی (علیه السلام)این کلمات را از فاطمه(سلام الله علیها)بشنوید،به قهقرا واپس شدن گرفت و آهنگ خدمت رسول الله (صلی الله علیه و آله )نمود.من نیز در ملازمت او روان شدم تا بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله )درآمد.رسول خدا (صلی الله علیه وآله )فرمود:به من نزدیک شو یا ابالحسن.آن حضرت چون در خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله )قرار گرفت،آن حضرت فرمود:یا ابالحسن!تو مرا حدیث می کنی یا من تورا حدیث کنم.حضرت امیر عرض کرد :یا رسول الله !حدیث از شما شنیدن احلی و احسن است.
پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)فرمود:گویا می نگرم که بر دخترم فاطمه (سلام الله علیها)وارد شدی و او چنین وچنان به تو گفت.حضرت امیر (علیه السلام)عرض کرد:یا رسول الله !نور فاطمه از نورماست.پیغمبر (صلی الله علیه وآله)فرمود:مگر نمی دانی که نور فاطمه (سلام الله علیها )از نور ماست.این وقت علی (علیه السلام)سر به سجده شکر نهاد.
عمار گفت:سپس علی (علیه السلام)به سوی خانه مراجعت کرد و من با او بودم تا بر فاطمه(سلام الله علیها) در آمد.آن مخدره عرض کرد:یا علی!به نزد پدرم رفتی و آنچه من با تو گفتم با پدرم حکایت کردی.حضرت فرمود:بلی یا بنت رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم) .فاطمه (سلام الله علیها) عرض کر:بدان یا ابالحسن که خدای تعالی خلق کرد نور مرا و آن نور تسیح خدای تعالی می کرد.سپس آن نور را در درختی از درخت های بهشت قرار دادکه تابش آن نور بهشت را روشن گردانیدتا گاهی که در شب معراج پدرم در بهشت آمد به حکم وحی و الهام،ثمر آن درخت را ماخوذ داشت و در دهان بگذاشت و در اطراف زبان بگردانید و خدای آن را در صلب پدرم به ودیعت نهاد،آن گاه این ودیعت را در رحم مادرم خدیجه بنت خویلد(سلام الله علیها) نقل و تحویل داد. اینک منم آن نور و دانایی بر ما کان و ما یکون و ما ما لم یکون.هان! ای ابوالحسن!مومن نظاره می کند به نور خدای تعالی.(ذبیح الله، محلاتی:ریاحین الشریعه،صص(185-186))