محبت حقیقی از دیدگاه قرآن و حدیث
همچنين اگر محبت به چيزى يا كسى براى رفع نياز خويش باشد پس از رفع نياز، محبت به آن محبوب تمام مىشود؛ چرا كه نياز محب بر آمده است و كمال مورد نظر خويش را يافته است. محبت به خداوند پايدار است زيرا كمال حقيقى فقط از آن اوست و هيچ گاه انسان خداشناس به معرفت كمال خداوند نمىرسد در هر مرتبه از معرفت به خدا انسان به ضعف معرفت خويش آگاه مىشود و خواهان ارتقاء معرفت خود به خداوند مىگردد؛ چرا كه خداوند موجود بىپايانى است كه عقول از معرفت كنه او عاجزند و هر چه در وادى معرفة اللَّه مىشتابند، باز هم در راه باقى است و اشتياق فراوانتر مىشود.
2 - محبت حقيقى محبتى است كه محب به هر چه كه به محبوب انتساب دارد علاقهمند باشد. انسانهاى عارف به همه مظاهر هستى محبت دارند به انسانها، طبيعت، حيوانات، رودها و جنگلها و… چرا كه همه اينها را جلوه خدا و مخلوق ذات اقدس او مىدانند.
3 - محبت واقعى محب را گوش به فرمان محبوب مىكند محب هميشه در آرزوى رضاى محبوب است پس همان طور كه او مىخواهد عمل مىكند و خود را آن گونه كه محبوب مىپسندد مىسازد. محب واقعى، اراده محبوب را بر اراده خود مقدم مىدارد و با خواست او مخالفت نمىكند.
4 - محب واقعى هميشه به ياد محبوب است و هيچ چيز ديگرى موجب غفلت او از ياد محبوب نمىشود. 5 - محب واقعى خواستار ديدار محبوب و همنشينى و هم صحبتى با اوست. محب واقعى از شنيدن سخن محبوب و سخن گفتن با او را دوست دارد و از ديدار محبوب سير نمىشود. محبت به خدا محبت به خداوند محبت راستين است و خداوند يگانه محبوب حقيقى است. همه نشانههاى محبت حقيقى در محبت به خدا هست. محبت به خداوند پايدار و زوالناپذير است، چرا كه هيچ كمالى برتر از خداوند نيست و هيچ جمالى زيباتر از او وجود ندارد، كسى كه خدا را بيابد همه چيزها در چشم او ناقص و حقير مىآيد: ما ذا وجد من فقدك و ما الذى فقد من وجدك لقد خاب من رضى دونك بدلا
(1) آن كه تو را نيافت چه يافت؟ و آن كه تو را يافت چه نيافت؟ كسى كه به غير تو راضى و مايل گشت يقيناً محروم شد. محبت به خداوند با هيچ محبت ديگرى قابل قياس نيست هر محبت ديگرى اگر در طور محبت خدا باشد و به سبب محبت به خدا باشد، محبتى راستين وگرنه دروغين است. كسى كه غير خدا را دوست مىدارد و محبت او بر محبت خدا بر مىگزيند، مؤمن نيست. مؤمنان بيشترين محبت را به خداوند دارند. والذين آمنو اشد حباللَّه
(2) محبت خدا شرط ايمان است و كسى مؤمن است كه خدا و رسولش را بيش از هر چيز ديگرى دوست داشته باشد. از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است: لا يؤمن احدكم حتى يكون اللَّه و رسوله احب اليه مما سواهما؛
(3) هيچ يك از شما تا زمانى كه خدا و رسولش محبوبترين كس در نزد او نباشد، ايمان نياورده است. مؤمنان واقعى مىخواهند قلبشان آكنده از محبت خداوند باشد تا هيچ محبت ديگرى در آن جاى نگيرد. امام زين العابدين (ع) در دعاى ابوحمزه ثمالى اين گونه دعا كردهاند: اللهم انى اسئلك ان تملا قلبى حباً لك؛ اى خدا از تو مىخواهم كه قلبم را از محبتت آكنده سازى. ويژگى دوستان حقيقى خدا اين است كه جز محبت او را در دل نداشته باشند. امام حسين(ع) در دعاى عرفه اين چنين مناجات مىفرمايند: انت الذى ازلت الاغيار عن قلوب احبائك حتى لم يحبوا سواك؛ تو همانى كه بيگانگان را از دلهاى دوستانت زدودى تا جز تو را دوست ندارند. دومين نشانه محبت حقيقى محبت به همه چيزهايى است كه به محبوب انتساب دارد. محبت به غير خدا وقتى مذموم است كه محب، محبوب را مستقل بداند و كمال و جمال آن را وابسته و ناشى از خداوند نداند؛ ولى اگر كسى مخلوقات خداوند را به خاطر انتساب به خداوند بخواهد و دوست بدارد محبت او ممدوح و پسنديده است. اين گونه دوستى منافاتى با دوستى خدا ندارد، بلكه عين دوستى با خداست .محبت به بندگان صالح خدا محبت خداست كسى كه بنده صالحى را به سبب ارتباط و اتصال با خدا دوست دارد، كسى را دوست دارد كه خدا دوستدار اوست، پس محبت او اصالتاً از آن خداست و ترشحى از محبت به خداوند است خداوند بندگان مؤمن و صالح را دوست دارد و بندگان ظالم و عاصى را دوست نمىدارد؛ پس كسى كه حب و بغض خود را متناسب با حب و بغض خداوند نمايد مىتواند مدعى دوستى خدا باشد: من احب اللَّه و ابغض للَّه و اعطى للَّه و منع للَّه فهو ممن كمل ايمانه؛
(4) كسى كه به خاطر خدا محبت و بغض ورزد و به خاطر خدا ببخشايد و باز دارد پس او كسى است كه ايمانش كامل شده است. در روايات آمده است كه دوستى مؤمنين به يكديگر از بزرگترين شاخههاى ايمان است و كسى كه دوستى و دشمنى او براى خدا باشد برگزيده خداوند است.
(5) اهميت محبت ورزيدن به كسانى كه خداوند آنها را دوست مىدارد و دشمنى با دشمنان خدا، به قدرى است كه اين دوستى و دشمنى محك ايمان و نيك سيرتى انسانهاست. امام صادق(ع) به يكى از اصحاب خود مىفرمايند: اگر مىخواهى بدانى كه آيا در تو نيكى و خيرى هست به قلب خود رجوع كن. اگر بندگان مطيع خدا را دوست مىدارى و گناهكاران را دشمن مىدارى، پس در تو خيرى هست و خداوند تو را دوست دارد و اگر چنين نيستى، در تو خيرى نيست و مبغوض خداوند هستى. انسان با آن كه دوست مىدارد همراه است.
(6) اين گونه روايات نشان مىدهد كه محب واقعى خداوند، به غير خداوند نيز محبت دارد چرا كه آن غير به خدا منسوب است و اگر كسى به محبوبهاى خداوند يعنى انبياء و اولياء و صالحان دوستى نورزد، محبت او به خداوند واقعى نيست و نيز اگر دشمنان خدا را كه رشته اتصال و ارتباط با خداوند او گسيختهاند دشمن ندارد، به خداوند محبت واقعى ندارد و ايمان او حقيقى نيست: لا تجد قوما يؤمنون باللَّه و اليوم الاخر يوادون من حاداللَّه و رسوله و لو كانوا آباءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئك كتب فى قلوبهم الايمان و ايدهم بروح منه و يدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها رضى اللَّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللَّه الا ان حزب اللَّه هم المفلحون؛
(7) قومى را نيابى كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند و كسانى را كه با خدا و رسولش مخالفت كردهاند هر چند پدرانشان يا پسرانشان با برادرانشان يا عشيره آنان باشد دوست بدارند. در دل اينهاست كه خدا ايمان را نوشته و آنها را با وحى از جانب خود تأييد كرده است و آنان را به بهشتهايى كه از زير درختان آن جوىهاى روان است در مىآورد هميشه در آن جا ماندگار خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند، اينانند حزب اللَّه آرى، حزب خداست كه رستگارانند. محب واقعى خدا، خود را آن گونه كه خدا مىپسندد مىسازد. عمل خود را مطابق خواست او مىنمايد و ظاهر خويش را خداپسند مىآرايد. محب واقعى خدا مىكوشد محبوب خدا باشد. هر محبى آرزو دارد كه محبوبش به او محبت داشته باشد. راه اين محبت دو سويه را محبوب حقيقى بر زبان حبيبش جارى نموده و به ما آموخته است: قل ان كنتم تحبون اللَّه فاتبعونى يحببكم اللَّه.
(8) تبعيت از پيامبر نشان راستگويى در اظهار محبت است و چون كسى در محبت خويش به خداوند صادق باشد، خداوند نيز او را دوست مىدارد. تبعيت از پيامبر يعنى عمل به كارهايى كه خدا دوست دارد و ترك آن چه خداوند نمىپسندد، براى ساختن خويش به چهره و گونهاى خدا پسند بايد از خود خدا و رسول او پرسيد كه چگونه باشيم. در قرآن كريم پاكيزگان، توبه كنندگان، محسنين، متقين، صابران، مقسطين، و كسانى كه بر خدا توكل مىكنند و در راه او مىرزمند، محبوب خدا معرفى شدهاند و تجاوزكاران، ظالمان، مفسدان، كافران، گنهكاران، مستكبران، خيانت پيشگان، مسرفان و كسانى كه نعمتهاى خداوند و كفران مىكنند محبوب خدا نيستند. پس اگر كسى خواهان محب واقعى شدن است و مىخواهد محبوب خدا باشد بايد از اين راهمايىها بهره گيرد و با پيروى از دستورات پيامبر اكرم(ص) دل خويش را از محبت غير پاك سازد و سر به فرمان پروردگار نهد. كسى كه دوستدار واقعى خداست از مناجات با او لذت مىبرد و از اين كه خدا با او سخن بگويد شادمان مىشود. درباره سخن گفتن بنده با خدا در مبحث عبادت مطالبى خواهد آمد، ولى درباره سخن گفتن خدا با انسان اشارهاى به فضيلت و آثار تلاوت قرآن خواهيم داشت. قرآن سخن خدا با بنده و عهد او با بندگان است. از امام صادق(ع) روايت شده است: القرآن عهداللَّه الى خلقه، فقد ينبغى للمرء المسلم ان ينظر فى عهده و ان يقرأ منه فى كل يوم خمسين آية؛ قرآن عهد خداوند با بندگان است پس بر هر مسلمانى شايسته است كه در عهد خداوند نظر كند و در هر روز پنجاه آيه قرائت نمايد.
(9) در پايان اين مبحث مناسب است يادآور شويم كه محبت خدا به انسان با محبت انسان به خدا فرق مىكند. خداوند كمال مطلق است و انسان نياز مطلق. انسان خواستار كمال است پس به كمال مطلق عشق مىورزد و خواهان اوست. ولى در برابر كمال خداوند هيچ كمال ديگرى وجود ندارد. پس مقصود از محبت خدا به بندگان استكمال بنده است، يعنى چون بنده به اختيار خود طريق كمال را مىگزيند، خداوند او را دوست مىدارد و در اين كمال جويى او را يارى مىدهد و چون بنده راه هلاكت و سقوط را در پيش گيرد غضب الهى شامل حال او مىشود. دوستان خدا اگر قلب خود را از محبت غير او خالى كنند و هر چه را او مىپسندد و فرمان مىدهد عمل نمايند و همواره در ياد او باشند، خداوند نيز آنان را دوست مىدارد و كمال مطلوب آنان را به آنها اعطا مىكند. پىنوشتها 1 - دعاى عرفه امام حسين. 2 - بقره، 165. 3 - جامع السعادات، ج 3، ص 151. 4 - بحارالانوار، ج 66، ص 33. 5- بحارالانوار، ج 66، ص 240. 6 - اصول كافى، ج 2، ص 126. 7 - مجادله، 22. 8 - آل عمران، 31. 9 - شرح چهل حديث، ص 497.