مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ماه محرم....

12 آبان 1392 توسط مدیدیان

آخرش یه روز میای که خیلی دیره آخرش غریبی جونمو میگیره

شب جمعه تو حرم ما رم دعا کن قسمت ما دسته جمه یه کربلا کن

ای سحر خیز مدینه کی میایی؟ ای شفای زخم سینه کی میایی؟

ندیدی از عاشقت بجز بدی تو باز یه جمعه هم گذشت نیومدی تو

دل من به انتظار تو اسیره تو غروب جمعه ها دلم میگیره

فاطمه تو قتله گاه روضه میخونه برا جدت شب و روز چشم تو خونه

وقتی که سر حسین به روی نی بود جای عمه زینبت تو بزم می بود

بیا و صدا بزن ای اهل عالم داره از راه میرسه ماه محرم

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 3 نظر

موضوعات: مناسبتها لینک ثابت

نظر از: سلام [بازدید کننده]
سلام

سلام بی قرار خبری ازتون نیست؟؟؟

1392/09/08 @ 23:28
نظر از: حق شناس [بازدید کننده]
حق شناس

تا به حال از خودت پرسیده ای چه کسی امام حسین را کشت؟
شمر و عمر سعد و زیاد را نمی گویم … عناوین را رها کن!
اسم ها دامی است تا ما را در گذشته نگه دارند!!!
چند لحظه تعارفات را کنار بگذاریم و با خودمان صادق باشیم!

مگر از حسینیه های کوفه برای حسین نامه ننوشتن؟
همه مساجد شهر نامه دادند!حتی بچه های مسجد کوفه…
مگر عاشقان اهل بیت،محبان حسین،محبان علی دست به قلم نشدند؟
پس ۱۸ هزار نامه از کجا بود؟ مگر دست خط هیئت امنای مساجد کوفه از تاریخ پاک می شود؟

مگر پایگاههای بسیج کوفه در قتل حسین شرکت نکردند؟
مگر فرماندهان سپاه اسلام،بازماندگان عملیاتهای صدر اسلام،جانبازان صفین قاتلین حسین نشدند؟
مگر یاران خط رسول الله به تشخیص مصلحت در قتل پسر رسول الله سکوت نکردند؟
مگر کارگزاران نظام علوی حکم قتلش امضا نکردند؟
مگر….

باید از عمق حسینی شویم!

آنانکه در سطح حسینی شدند و در سطح ماندند نامشان کوفی شد!

همانان که دعوت کردند و کشتند غارت کردند و گریستند

کوفه یک شهر نیست یک مکتب است مکتبی پر از عناوین زیبا پر از شعارهای انقلابی!!!

اما…. چه کسی حسین را کشت؟ شمر و عمر سعد و پسر زیاد را نمی گویم

شاید این جواب معمای غیبت را حل کند شاید!!!

1392/08/17 @ 22:59
نظر از: حق شناس [بازدید کننده]
حق شناس

دیگر زمین هیچ وقت چنین مجلس ذکری به خود نخواهد دید

و آسمان هیچ وقت چنین مناجاتی نخواهد شنید

حتی وقتی که آقا بیاید…

تو دعا بخوانی

و زینب گریه کند

دو امام معصوم ، عباس، علی اکبر؛ قاسم ، عبدالله…

با تو زمزمه کنند

رباب، دخترش را کنار دست نشانده باشد و شیرخواره اش را در آغوش کشیده باشد و

هم نوای تو اشک بریزد….

دیگر هیچ وقت هیچ وقت تکرار نمی شود…

گفتی

الحمد لله الذی لیس لقضائه دافع

خدایا!

من با پای خودم آمده ام که ذبح عظیم تو باشم

نکند بلاهای کربلا را از من دفع کنی…

می دانستی همه ی دارو ندار خدا تویی

می دانستی محبوب نازک دل تو دل این را ندارد که این بار به تیغ اجازه ی بریدن بدهد

گفتی

اشکو الیک غربتی

و بُعد داری

دلم برایت تنگ شده . به تنهائی ام رحم کن

شاید همان لحظه ها بود که مسلم را از پله های دارالاماره بالا می بردند….

گفتی

أسألک بنور وجهک الذی أشرقت له الارض و السموات

أن لا تمیتنی علی غضبک

و لا تنزل بی سخطک

به صورت خون گرفته ی خودم قسمت می دهم

حسین چه جوری برایت بمیرد تو راضی تر می شوی؟

لک العتبی

لک العتبی

حتی ترضی

کمر حسین شکسته باشد

از او راضی می شوی؟

پیشانی اش شکافته باشد

چه؟

بگذار تیر به قلبش بنشیند

عیبی ندارد

سنگبارانش کنند

اصلا شمر بیاید روی سینه اش بنشیند

فقط تو راضی باش

فقط تو راضی باش

گفتی خدایا تو قبلا هم رفیق و دوست و خلیل و کلیم داشته ای

اما حساب حسین با همه ی اینها فرق می کند

یا مقیّض الرّکب لیوسف فی البلد القفر و مخرجه من الجُبّ و جاعله بعد العبودیّة ملکا

یا رادّه علی یعقوب بعد أن ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیم

یک وقت مرا از گودی قتلگاه بیرون نیاوری

بگذار گرگ های آل ابوسفیان …

و شاید این ها را می گفتی که زینب هم بشنود : یا رادّه علی یعقوب…

یا کاشف الضر و البلوی عن ایّوب

و ممسک یدی ابراهیم عن ذبح اسماعیل

بَعد کبر سنّه …

عاطفه ی تو که از ابراهیم کمتر نیست حسین!

از تو هم سنی گذشته

جوان تو کمتر از اسماعیل دلبری نمی داند

حتی طفل شیر خواره ات …

شاید این ها را گفتی که علی اکبر هم بشنود

که رباب هم…

یا من فلق البحر لبنی اسرائیل فأنجاهم…

و توی دلت می گفتی عباسم

این بار قرار نیست دریایی شکافته شود

و کسی راه باز کند …

گفتی

یا من دعَوتُه مریضا فشفانی و عریانا فکسانی و جائعا فأشبعنی

و عطشانا فأروانی

خدایا! تو زیاد به حسینت مهربانی کرده ای

زیاد گرسنگی و تشنگی اش را رفع کرده ای

این یک بار تشنگی حسینت را طاقت بیاور

حسین تو کسی نیست که کسی از پیش او دست خالی برگردد

بگذار این بار

پیراهنش را هم…

گفتی

فبأیّ شیء أستقبلک یا مولای

أ بسمعی؟

أم ببصری؟

ام بلسانی؟

أم بیدی؟

أم برجلی؟

ألیس کلها نعمک عندی و بکلّها عصیتک ؟

خدایا !

زبان حسین خشکیده باشد

چشم هایش سیاهی برود

همه جایش قطعه قطعه شده باشد

حسین را می بخشی؟

گفتی

اللهم إنّک یجیب المضطر و تکشف السّوء و تغیث الکروب و تشفی السقیم و تغنی الفقیر و تجبر الکسیر و ترحم الصغیر و تعین الکبیر و لیس دونک ظهیر و أنت العلی الکبیر المطلق المکبل الاسیر

یا رازق الطفل الصغیر

یا عصمة الخائف المستجیر

خدایا فقط یک چیز هست که حسین هم طاقت دیدنش را ندارد…

.

.

.

به بچه های کوچک حسین

وقتی از وحشت بین آتش ها می دوند

خودت رحم کن

زینب را خودت یاری کن

آخر آنها کسی را جز تو ندارند …

گفتی

یا اجود الاجودین و اکرم الاکرمین

الیک اقبلنا موقنین

و لبیتک الحرام ءامّین قاصدین

فاعنّا علی مناسکنا

و اکمل لنا حجّنا

خدایا هنوز حج حسین تمام نشده

هنوز حسین قربانی هایش را نداده…

کمکش کن که…

راوی می گوید حسین به اینجا که رسید از چشم های زیبایش مثل دو مشک ، اشک سرازیر بود:

یا اسمع السامعین

هرچقدر دوست داری مناجات حسینت را گوش کن

یا ابصر الناظرین

سیر حسینت را تماشا کن!

یا رب یا رب یارب…

راوی می گوید حالا دیگر صدای گریه ی اهل بیت هم به آسمان بلند شده بود

فکر کن

با هرکدام از این صداهای گریه باید یک بار جدا عرفه خواند…

با صدای گریه ی عباس…

صدای گریه ی زینب …

صدای گریه ی رباب

صدای گریه ی قاسم …

صدای گریه ی عبدالله…

حتی صدای گریه ی علی اصغر…

.

.

.

راستی !

چقدر جای حر خالی بود…

1392/08/17 @ 22:57


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه صالحات فولادشهر

  • همه
  • مناسبتها
  • اخبار مدرسه
  • جایگاه علمی زنان مسلمان در علوم و معارف دینی
  • اطلاعات عمومی
  • سخنی از معصوم(علیه السلام)
  • سوز دل
  • چند نکته
  • در کوچه باغ شهادت
  • سخنی از بزرگان
  • سیاسی
  • اس ام اس های مناسبتی
  • شعر
  • تلنگر
  • خاطره
  • کاریکاتور
  • دل نوشته
  • عبرت
  • سخنی از خداوند
  • رفتارشناسی حضرت زهرا(س)
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

برای دیدن آمارسایت زیر کلیک کنید

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

نظرات و پیشنهادات

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس