سلام…
سلام…
خدایا؛
هرچه می خواهد بگوید،هرکه می خواهد!
من فقط تو رو می خوام!
تویی که بی صدا با من حرف می زنی، که بی اخم نگام می کنی، که بی غضب با دلم راه میای، که بی تلافی از خطام میگذری، که بی منّت می بخشیم، که می بینی و دَم نمی زنی، که میشکنمو نمی شکنی، که میبُرمو نمیبُری، که میخونمو اجابت میکنـی، که گذشـت نمیکنمو میگذری، که بد میشـمو خوبـی میکنی،که بی مهـری می کنمو مهربونی می کنی، که نیستم اما هستی…
خدایا!
همه دنبال یکی میگردن تا باش حرف بزنن، اما من تو رو می خوام که تو سکوت هم میشه روت حساب کرد….
بیقرار
ایّاک نعبد و ایّاک نستعین…. مرا به خود مشغول کرده این دروغ تکراری!!!!
عمریست غافل از حضور همیشگیت،به هدایت نَفسَم که پُر است از گمراهی، هر وعده درحضورت این جمله را تکرار میکنم!
امان زِ لحظه ی غفلت! ایّاک نعبد می گویم و بنده ی خویشم! ایّاک نستعین می گویم و گاه در اوج سختی فراموش می کنم که حتی نامت را بر زبان جاری سازم!!!
نیک که می نگرم به دروغم پی می برم! وای بر من که حقیقتِ محضِ تو را به پیرویِ نفسَم به دروغ بر دل جاری کردم و به زبان راندم… دروغ من به لحظاتی بر میگرددکه چشمِ دلم را برای ندیدنت بستم! به لحظاتِ تلخِ به ظاهر شیرینی که بنده ی نفسم بودم به تمام آرزوهایی که بی تو به دنبال تحققشان بودم، به ساعاتی که افسار به دست شیطان سپرده و دوان دوان بسویش می دویدم و از تو دور میشدم!
و به روزهایی کز خود می گریزم…. وای بر من که در تمام ثانیه ها ناظر منی و به شرم حضورت حیا نمی کنم… معبودم!
کور بادچشمی که بر تو بسته شود! لال باد زبانی که جز تو بگوید! ویران باد فکری که جز تو را در خود بپروراند و شکسته باد قلبی که به غیر تو مشغول باشد… رب مهربانم! به مهربانیت سوگند، تمام جوارحم را چنان تربیت کن که جز تو نبیند و نخواهد و نشنود…
مگر خودت نگفته ای: فأینَماتکونوا فَثَمَّ وَجه الله؟ همیشه فکر می کردم که این یک یادآوریست! اما حال می فهمم که این یک مقام است! مقامی که مخصوص موحدین توست! أینما کنتم هو معکم… همراهی تو همیشگیست اما فهمش مختص کسانی است که بندگیت رامی کنند! و وای بر من که نه موحدم و نه بندگی کرده ام!!! معبودم مرا از این شرک خفی برهان و به مقام بندگی أت برسان! دلم فقط دنبال توست و با نفسَم در پی مجادله است! ایمان دارم که به یاری تو و به لمس حضورت عاقبت دل پیروز می گردد! ای خدایی که همیشه و همه جا با منی! این موهبت رابه من ارزانی دار که حضورت را آنچنان که خود گفته ای همه جا درک کنم!
محبوب من! خدای همه جا و همه حال منی، کمک کن تا بفهمم که هستی! قلب من تاب بی تو بودن را ندارد! تا زمانِ بندگی أت را از دست نداده أم پیروزی دل رابر نَفس جلو بینداز که حقیرِ سرتاپا تقصیر جز تو آرزویی ندارد…
ما به اومحتاج بودیم او به ما مشتاق بود…
الهی فجعلنی کما تحب….
خدای خوبم امشب دلم بی بهونه بهونتو گرفته! امشب ازت یه تمنا دارم! شبای آخر ماه شعبانه، تا ماه رحمتت، چند صباحی بیشتر باقی نمونده، رجب رواز دست دادم، شعبان هم بی اختیار از دستم رها شد! برای رمضانت: رب ادخلنی مدخل صدق…..
خدا جونم هیچ حسی قشنگتر از این نیست که موقع گناه عشقِ تو یادم بیاد! به حق رجبیونت، به حق اونا که شعبان بندگیتو کردن عشقتو یادم بنداز! دلم می خواد با هر دم و بازدمی عشقت تو قلب و ذهنم تداعی بشه، دلم می خواد خون و رگ و گوشت و پوست و استخونم عشقتو درک کنه! خدای خوبم بِهِم این لیاقتو بده که هرگز خودتو از من نگیری!
وای خدا! تصور اینکه روزی برسه که از فرط گناه با من قهر کنی، آتیشم میزنه! نه اینکه بگم بندَتَم و از گناه گریزون، نه خدا جونم، نه! خودم خوب می دونم که بنده ی نَفسَم! اما تو شاهدی که تقلّای دلم با توبودنِ… میدونی که تمام هراسم ترس بی توشدنِ….
خدایا دستمو بگیر که از گناه دور شم که مبادا غرق گناه بشم و تو با من قهر کنی! نه خدا نه!!! قهر تو آتیشمِ…. هیچوقت نذار به حال خودم رها بشم، من بی تو میمیرم….
أنت ربی و أنا عبدک إرحم عبدک الضعیف… بیقرار
اِنَّ النّاسَ يَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَينَهُم وَ تُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَ تُخرِجُ الرضُ بَرَكَتَها بِاِذنِ اللّهِ تَعالى ؛
اگر در ميان مردم عدالت برقرار شود، همه بىنياز مىشوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزى خود را فرو مىفرستد و زمين بركت خويش را بيرون مى ريزد.
كافى، ج 3، ص 568، ح 6
مَن عامَلَ النّاسَ فَلَم يَظلِمهُم وَحَدَّثَهُم فَلَم يَكذِبهُم وَ وَعَدَهُم فَلَم يَخلِفهُم فَهُوَ مِمَّن كَمُلَت مُرُوءتُهُ وَ ظَهَرَت عَدالَـتُهُ وَ وَجَبَت اُخُوَّتُهُ وَحَرُمَت غيبَتُهُ؛
هر كس در معاشرت با مردم به آنان ظلم نكند، دروغ نگويد و خلف وعده ننمايد، جوانمرديش كامل، عدالتش آشكار، برادرى با او واجب و غيبتش حرام است.
خصال، ص 208، ح 28
پيامبر صلى الله عليه وآله :
أَوَّلُ مَن يَدخُلُ النّارَ أَميرٌ مُتَسَلِّطٌ لَم يَعدِل، وَذو ثَروَةٍ مِنَ المالِ لَم يُعطِ المالَ حَقَّهُ وَفَقيرٌ فَخورٌ؛
اولين كسى كه به جهنم مىرود فرمانرواى قدرتمندى است كه به عدالت رفتار نمىكند و ثروتمندى كه حقوق مالى خود را نمىپردازد و نيازمند متكبر.
عيون الاخبارالرضا، ج1، ص31، ح20
اَلعَدلُ أَفضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لأَِنَّ النّاسَ لَوِاستَعمَلُوا العَدلَ عُموما فى جَميعِهِم لاَستَغنَوا عَنِ الشَّجاعَةِ؛عدالت بهتر از شجاعت است زيرا اگر مردم همگى عدالت را درباره همه بكار گيرند از شجاعت بى نياز مى شوند. شرح نهج البلاغه، ج20، ص333، ح816
ثَلاثَةُ اَشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا اِلَيها: اَلمنُ وَالعَدلُ وَالخِصبُ ؛
سه چيز است كه همه مردم به آنها نياز دارند: امنيّت، عدالت و آسايش.
تحف العقول، ص 320
اَلعَدلُ اَحلى مِنَ الشَّهدِ وَاَليَنُ مِنَ الزُّبدِ وَاَطيَبُ ريحا مِنَ المِسكِ؛
عدالت از عسل شيرينتر، از كره نرمتر و از مُشك خوشبوتر است.
كافى، ج 2، ص 147، ح 15
اَلنّاسُ يَستَغنونَ اِذا عُدِلَ بَينَهُم وَتُنزِلُ السَّماءُ رِزقَها وَتُخرِجُ الرضُ بَرَكَتَها بِاِذنِ اللّهِ تَعالى؛
هنگامى كه در ميان مردم عدالت برقرار شود، بىنياز مىشوند و به اذن خداوند متعال آسمان روزىِ خود را فرو مىفرستد و زمين بركاتش را بيرون مىريزد.
كافى، ج 3، ص 568، ح 6
عَدلُ ساعَةٍ خَيرٌ مِن عِبادَةِ سَبعينَ سَنَةً قِيامِ لَيلِها وَصِيامِ نَهارِها؛
ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شبهايش به نماز و روزهايش به روزه بگذرد. مشكاةالانوار، ص 544
اَعدَلُ النّاسِ مَن رَضِىَ لِلنّاسِ مايَرضى لِنَفسِهِ وَكَرِهَ لَهُم ما يَكرَهُ لِنَفسِهِ؛
عادلترين مردم كسى است كه براى مردم همان را بپسندد كه براى خود مىپسندد و براى آنان نپسندد آنچه را براى خود نمى پسندد. نهج الفصاحه، ح 340
اِذا حَكَموا بِغَيرِ عَدلٍ اِرتَفَعَتِ البَرَكاتُ؛
هنگامى كه به غير عدالت حكم كنند، بركتها از بين مى روند.
معدن الجواهر، ص 73
اِجعَلِ الدِّينَ كَهفَكَ وَالعَدلَ سَيفَكَ تَنجُ مِن كُلِّ سوءٍ وَتَظفَر عَلى كُلِّ عَدُوٍّ؛
دين را پناهگاه و عدالت را اسلحه خود قرار ده تا از هر بدى نجات پيدا كنى و بر هر دشمنى پيروز گردى. غررالحكم، ج2، ص 221، ح 2433
اِنَّ العَدلَ ميزانُ اللّهِ سُبحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الخَلقِ وَنَصَبَهُ لاِِقامَةِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فى ميزانِهِ وَلا تُعارِضهُ فى سُلطانِهِ؛
به راستى كه عدالت ترازوى (معيار) خداى سبحان است كه در ميان خلق نهاده است و براى برپاداشتن حق نصب فرموده، پس در ترازوى خداوند با او مخالفت نكن و با حكومتش مقابله ننما. غررالحكم، ج2، ص 508، ح 3464
قُلوبُ الرَّعِيَّةِ خَزائِنُ راعيها فَما اَودَعَها مِن عَدلٍ اَو جَورٍ وَجَدَهُ؛
دلهاى مردم صندوقچههاى حاكم است، پس آنچه از عدالت و يا ظلم در آنها بگذارد، همان را خواهد ديد. غررالحكم، ج4، ص 521، ح 6825
اِستَعمِلِ العَدلَ وَاحذَرِ العَسفَ وَالحَيفَ فَاِنَّ العَسفَ يَعودُ بِالجَلاءِ وَالحَيفَ يَدعوا اِلَى السَّيفِ؛
عدالت را اجرا كن و از زورگويى و ستمگرىبپرهيز زيرا زورگويى مردم را به ترك از وطن وامىدارد، و ستم آنان را به قيام مسلّحانه مى كشاند. نهج البلاغه، حكمت 476
اَحسَنُ العَدلِ نُصرَةُ المَظلومِ؛
بهترين عدالت يارى مظلوم است. غررالحكم، ج2، ص 394، ح 2977
اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّةِ العَدلِ اَن يُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بِالفَقيرِ فَقرُهُ؛
خداوند عزوجل بر پيشوايان عادل واجب كرده كه سطح زندگى خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقير را، فقرش برآشفته نكند. نهج البلاغه، خطبه 209
اَلعَدلُ اَفضَلُ مِنَ الشَّجاعَةِ لاَِنَّ النّاسَ لَوِ استَعمَلُوا العَدلَ عُموما فى جَميعِهِم لاَستَغنَوا عَنِ الشَّجاعَةِ؛
عدالت بهتر از شجاعت است، زيرا اگر مردم همگى عدالت را درباره يكديگر بهكار گيرند، از شجاعت بىنياز مى شوند. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ح20، ص333، ح816
مَهدىُّ اُمَّتِى الَّذى يَملاَُ الرضَ قِسطا وَ عَدلاً كَما مُلِئَت جَورا وَ ظُلما؛
مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل خواهد كرد. كتاب سليم بن قيس، ص 429
ما مِن اَحَدٍ يَكونُ عَلى شَىءٍ مِن اُمورِ هذِهِ المَّةِ قَلَّت اَم كَثُرَت فَلا يَعدِلُ فيهِم اِلاّ كَبَّهُ اللّهُ فِى النّارِ؛
هر كس كارى از كارهاى كوچك و يا بزرگ اين امت را در دست بگيرد و در ميانشان عدالت را اجرا نكند خداوند او را به رو، در آتش خواهد افكند.
مستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 90
لا عَدلَ اَفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ؛
هيچ عدالتى بهتر از بازگرداندن حقوق پايمال شده نيست.
غررالحكم، ج6، ص 415، ح 10841
مَن عَمِلَ بِالعَدلِ حَصَّنَ اللّهُ مُلكَهُ؛
هر كس به عدالت رفتار كند، خداوند حكومتش را حفظ خواهد كرد.
غررالحكم، ج5، ص 355، ح 8722
اِنَّ فِى العَدلِ سَعَةً وَ مَن ضاقَ عَلَيهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَيهِ اَضيَقُ؛
بهراستى كه در عدالت گشايش است و هر كس عدالت بر او تنگ آيد، بىعدالتى بر وى تنگتر خواهد بود. نهج البلاغه، خطبه 15
فَرَضَ اللّهُ… العَدلَ تَسكينا لِلقُلوبِ؛
خداوند عدالت را براى آرامش دلها، واجب كرد. علل الشرايع، ج1، ص 248، ح 2
لَم يَبعَثِ اللّهُ نَبيّا قَطُّ اِلاّ بِالبِرِّ وَالعَدلِ؛
خداوند هيچ پيامبرى را جز به نيكى و عدالت بر نينگيخت. بحارالأنوار، ج 24، ص 292
خَيرُ المُلوكِ مَن اَماتَ الجَورَ وَ اَحيَى العَدلَ؛
بهترين فرمانروا كسى است كه ظلم را از بين ببرد و عدل را زنده كند.
غررالحكم، ج3، ص 431، ح 5005
مَن اَصبَحَ لا يَهِمُّ بِظُلمِ اَحَدٍ غَفَرَ اللّهُ مَا اجتَرَمَ؛
هر كس صبح كند و قصد ظلم كردن به كسى را نداشته باشد، خداوند جُرم و گناه او را مى بخشد. كافى، ج 2، ص 332، ح 8
فَفَرَضَ اللّهُ اليمانَ تَطهيرا مِنَ الشِّركِ… وَ العَدلَ تَسكينا لِلقُلوبِ؛
خداوند ايمان را براى پاكى از شرك… و عدل و داد را براى آرامش دلها واجب نمود.
من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 568
قُلتُ لِعَلىِّ بنِ الحُسَينِ عليهالسلام اَخبِرنىِ بِجَميعِ شَرايِـعِ الّدينِ، قالَ عليهالسلام : قَولُ الحَقِّ وَ الحُكمُ بِالعَدلِ وَ الوَفاءُ بِالعَهدِ؛
به امام سجّاد عليهالسلام عرض كردم: مرا از تمام دستورهاى دين آگاه كنيد، امام عليهالسلام فرمودند: حقگويى، قضاوت عادلانه و وفاى به عهد. خصال، ص 113، ح 90
اَلعَدلُ حَسَنٌ وَلكِن فِى المَراءِ اَحسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلكِن فِى الغنياءِ اَحسَنُ، اَلوَرَعُ حَسَنٌ وَلكِن فِى العُلَماءِ اَحسَنُ، اَلصَّبرُ حَسَنٌ وَلكِن فِى الفُقَراءِ اَحسَنُ، اَلتَّوبَةُ حَسَنٌ وَلكِن فِى الشَّبابِ اَحسَنُ، اَلحَياءُ حَسَنٌ وَلكِن فِى النِّساءِ اَحسَنُ؛
عدالت نيكو است اما از دولتمردان نيكوتر، سخاوت نيكو است اما از ثروتمندان نيكوتر؛ تقوا نيكو است اما از علما نيكوتر؛ صبر نيكو است اما از فقرا نيكوتر، توبه نيكو است اما از جوانان نيكوتر و حيا نيكو است اما از زنان نيكوتر. نهج الفصاحه، ح 2006
اِنَّ مِن اَعظَمِ النّاسِ حَسرَهً یَومَ القِیامَهِ، مَن وَصفَ عَدلاً ثُمَّ خالَفَهُ اِلَى غَیرِه؛
پشیمان ترین شخص در روز قیامت، کسى است که براى مردم از عدالت سخن بگوید، اما خودش به دیگران عدالت روا ندارد. وسائل الشیعه،ج15، ص 295
مَن صاحَبَ الناسَ بالَّذى یُحِبُّ اَن یُصاحِبُوهُ کانَ عَدلاً؛
هر که با مردم چنان رفتار کند که دوست دارد آنها با او آنگونه رفتار کنند، عادل است.
کنزالفوائد،ج۱ص۱۶۲
عدالت كه رأس همهي فضليتها به شمار ميآيد، براي ايجاد چنين فضيلتي در فرد فرد اجتماع و احياي آن در جامعه نياز به فرهنگسازي و تقويت قواي فكري و اجتماعي در تمام سطوح دارد.
امام عصر(عج) كه احياگر عدالت و گسترش دهندهي عدالت در جهان پر از ظلم و ستم و بيعدالتيها است، در جامعهاي ظهور خواهند كرد كه پذيرش چنين فضيلتي را داشته باشند تا مبادا همچون اجداد گراميش (خصوصاً حضرت علي عليه السلام) شهيد و كشتهي عدالت حقيقي شوند كه در اين صورت حكومت و برقراري عدالت، در آن براي هميشه عقيم و ابتر ميماند.
تحقق عدالت كه در رأس فضيلتهاي انساني و الهي است، نياز به خودسازي، ايثار، اخلاص و عمل به دستورات ديني و الهي دارد. كه همهي ما در اين جامعه موظفيم خود را به اين اوصاف متصف سازيم.
اميرالمؤمنين كه شهيد راه عدالت حقيقي شدند، عدالت را چنين توصيف مينمايند:
عدالت يكي از پايههاي ايمان است و چهار شعبه دارد:
1-دقت در فهم، بنابراين آن كسي كه خوب بفهمد، به اعماق دانش، آگاهي پيدا ميكند.
2-غور در علم و دانش، آن كسي كه به عمق علم برسد، سيراب از سرچشمهي احكام باز ميگردد.
3-قضاوت صحيح.
4- حلم و بردباري، آن كسي كه حلم و بردباري داشته باشد، در كار خود تفريط و كوتاهي نميكند و در ميان مردم با آبرومندي و ستودگي زندگي خواهد كرد.
براي اينكه، همهي ما داراي صفت و فضيلت عدالت شويم و در جامعه تسرّي دهيم، بايد به توصيههاي امام علي(ع) عمل كرده و در زندگي فردي و اجتماعي پياده كنيم. كه هر شعبهاي، درهاي بزرگي را بر روي ما ميگشايد و گرههاي بزرگي را باز ميكند. كه بعضي از مسؤلان و مديران جامعهي اسلامي، يك ارزيابي از عملكرد و روش خود با ديدگاه ناب اميرالمؤمنين داشته و بنگرند كه در فهم مشكلات و مسائل مردم چقدر دقيق و موشكافي دارند. و در مسائل علمي، سطحي نگرند يا عميق و عالمانه توجه دارند تا از سرچشمهي احكام سيرات برگرداند. و همچنين قضاوت صحيح داشته و در به ثمر رسيدن برنامهها و شنيدن حرفدل مردم، حليم و بردباري يا خير.
دیشب به خبری فکر می کردم که چند سال پیش اتفاق افتاد.
وقتی سونامی بزرگی در کشور اندونزی اتفاق افتاد، یکی از بازماندگان این حادثه پیراهن چلسی بر تن داشت.
پیراهنی که بر روی آن شماره و نام بازیکن مورد علاقه ی او ثبت شده بود.
بازیکن به صورت اتفاقی پیراهن خود را بر تن این کودک می بیند.
او به کشور اندونزی به دیدار این کودک می رود و هزینه ی تحصیل او را متقبل می شود!
در این خبر نه به عظمت سونامی فکر می کردم و نه ارزش کاری که این بازیکن فوتبال انجام داد.
به این فکر می کردم که آیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در روز قیامت، از کسانی که لباس ایشان را بر تن داشتند، شفاعت نمی کند؟
کسانی که حاضر شدند متلک بشنود، نگاه سنگین مردم را تحمل کنند ولی پوشش فاطمه ی زهرا (درود خدا بر او باد) را کنار نگذارند.
لا اله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمین…
معترفم که به تو ظلم کرده ام! که به خود ظلم کرده ام! ظلمت نفسی… آه من ذنوبی…
پروردگارا؛ از خودم به تو پناه می برم! از تمام ثانیه هایی که چشم می بندم تا نبینمت و تمنا دارم از من بگذری بابت تمام ثانیه هایی که دیدمت و چشمانم را بستم! جز تو از شر نَفسم به که پناهنده شوم؟ از که عذر تقصیر بخواهم؟ شرمنده ی که باشم جز تو، که هرگز به رویم نیاوردی؟ سر افکنده ی که باشم جز تو که نزد دیگران سربلندم کردی؟ درآغوش چه کسی خود را رها کنم جز توکه همیشه برایم آغوش گشوده ای؟ آه ای معبودمن؛ إنّی کنت من الرّاجین…
امید مرا به حضرتت ناامید مگردان… با تمام توان آنقدر دستگیره ی بی کسی أم را بر در لطفت می کوبم تا گدای سرتاپا تقصیرت را بپذیری و غنی أش سازی… در آستان رحمتت جز مهر تو دیگر هیچ چیز جولان نخواهد داد، نَفس سرکشی نمی کند،گناه خود نمایی را کنار می گذارد، شیطان به اسارت درمی آید وفقط من می مانم و تو… وای مهربانم؛ آیا این فقط یک آرزوست؟ گذراست؟ نه نه! تنها خواسته أم از تو، فقط فقط خودِ تویی. با اینکه هیچ چیزی برای معامله ندارم جز دستانی خالی، رویی سیاه، نَفسی ضعیف و سرکش، قلبی مملو از گناه و چشمانی سرشار از بی شرمی… با چه سراغت بیایم جز فضلت؟ مرا با فضلت دریاب ای مهربانترین مهربانان… أنت ربی و أنا عبدک ارحم عبدک الضعیف…
نویسنده: بیقرار