«میلاد عشـق»
صلی الله علیک یافاطمه ی معصومه….
بانوی من سلام!
تولد تو میلاد تمام خوبی هاست! تولد این همه خوبی رو چطور باید تبریک گفت؟؟؟ زبونم قاصره! فقط می گم: تبریییییییییییییییک! شما خودت معناش کن!
دارم وقتی که پامو توصحن و سرات می ذارم!
خدامی دونه چه روزایی که پُر از داغ دنیا میام طرفت تا خالی شم اما همین که چشمم به ضریح منوّرت میوفته، همه چیز یادم می ره!
وای که چه لذتی داره روزایی که به محض ورود بِهِم اذن دخول میدی و چه غصه دار میشم روزایی که با عقل کمم حس می کنم راهم نمیدی و متوسل به عباسم می شم و وای وای از روزایی که از دور فقط سلام میدمو چشم به ضریحت میدوزم!
ولی خانومم در هر حالی که باشم، هوای حَرَمت دلمو آروم می کنه! فدای مهربونیات، فضای حرمت آکنده از عطر ملائکه!
وای چه لذتی داره اون لحظه که روبروی ضریح به رسم ادب دستم رو روی سینه میذارمو می گم:
السلام علیک یا فاطمة الزهرا…
السلام علی الائمة المعصومین جمیعاً و رحمة الله و برکاته…
کریمه ی با سخاوت مگه نه اینکه حرم تو حرَم اهل بیتِ؟… امان از این همه زیبایی… شکرخدایا، شکر…
بانوی مهربونی ها!
دوست دارم اون لحظه هایی روکه منو اشک و آه سر به دیوار حَرَمت می ذاریمو برای با شما بودن هم نَوا می شیم… دوست دارم اون نجوایی روکه با التماس، شما رو برای با خدا بودن واسطه میکنه!!! منتظرم خانوم، منتظرروزی که لایق شم و با همدیگه رفیق بشیم! ببخشید خانوم! من کجا و شما کجا… اما من به معجزه ی مهرِت ایمان دارم ومنتظرت می مونم…
بازم تولدت مبارک عشقِ من…
نویسنده: بیقرار (طلبه مدرسه صالحات)